۲۰۱۳ اکتبر ۵, شنبه
روز سنت بندیکت - پیامی که به رؤیاپرداز مارکوس تادئو در ظاهرات جاکارئی - اس پی - برزیل - در 08.04.2007 ارسال شد
سنت بندیکت برای ما دعا کن!
جاکارئی، ۸ آوریل ۲۰۰۷
جمعه مقدس شب یحیای مسیح
پیامهای مریم معصوم، سنت بندیکت و سانتا ریتا
ارسال شده به رؤیاپرداز مارکوس تادئو تیخیرا
پیام از مریم معصوم
"-مارکوس، فرزند محبوب و مبارکه من امروز دوباره تو را با تمام برکتهای جدی دلِ من بیعیب و ناقص که در این روز بسیار آرامش یافته است تا پسرِ خدای رستاخیز شدهٔ مَن دیرتر از خورشید روشنتر دیده شود، برکت میدهم!"
همه فرزندانِ من که امروز آمدهاید را برکت میدم. این لحظه شما همه را برکت میدهم. فرزندان محبوب، با تمام دعاهایی که به شما دستور دادهام ادامه دهید، زیرا آنها بسیار اشکهای من را خشک کرده و خارهای دردی از دلِ من برداشتهاند. کوچکترینها، ادامه کنید تا بپرید، چون این سال برنامههایی بزرگ برای شماست، میخواهم شما را قدیسان بزرگی بسازم، اما نیاز به همکاریتان، دعاتان، اطاعت و تسلیم شدن به صدای من دارم. بنابراین من میخواهم که بپرید، یک نونه با تلاوت این دعا روزانه بر روی ترسهای رزاری انجام دهید:
"دلِ عیسی خداوندی، به من کمک کن تا یک قدیس بزرگ شوم، برای جلال تو و مادر مقدست."
اگر مثل این دعا کنید فرزندان کوچکم، وعده میدهم که پسرم عیسی بسیاری از نعمتهای خود را به شما خواهد داد تا بتوانید در قدسیتی پیشرفت و بالا روند. من از شما قدسیت بزرگ میخواهم، چیزهای بزرگی از شما انتظار دارم! شما بسیار توسط خدا محبوب هستید و نمی�باید که در گناه ایستاده باشید. اشیاء دنیا برای شما نیستند، اشیاء آسمان برای شما هستند. آسمان همیشه انتخاب کرده است فرزندان کوچکت، تنها چیزی که اکنون لازم است این است که خودتان نیز آسمان را و آنچه میخواهد و برنامهریزی کرده برای شما انتخاب کنید.
ادامه دهید تا روزانه تسبیح مقدس را بگوید، با تمام دعاهایی که به شما داده شده است و دستور دادم انجام دهید. قلب بیعیب من توسط شما در آن روزها بسیار آرام شد و همچنین قلب پسرم عیسی.
امروز بر رویتان بارانی از نعمتهای فراوان قلب بیعیبی و رستگاری شدهٔ من میریزم، محصولات دردهایم و اشکهایم."
پیام از سنت بندیکت
«مارکو، من بندیکت، بسیار خوشحال هستم که امروز دوباره تو را ببینم. تقریباً دو ماه است که با ریتا و ملکه ما و خاتون بزرگمان آمدیم تا در روز تولدتان شما را مبارک کنیم و امروز شادمن هستم که میتوانم بیاوم و همه این افراد حاضر را نیز مبارک کنم.
تسبیح مقدس را بخوانید، تسبیح من رو به آسمان برد. نه تعداد زیادی از معجزاتمان که من رو به آسمان بردند بلکه تسبیح مقدس بود. چون دوست داشتم تسبیح مقدس و آن را در غارهایی که زندگی میکردم و سپس نیز در صومعه میخواندم، خوشم آمد بسیاری ساعتها بدون هیچ چیز دیگری خواستن یا آرزو کردن صرفا با خواندن تسبیح مشغول باشم. برای من تسبیح مقدس مانند یک عسلکوب از شیره شیرین بود که روحمان را لذت بخش کرد و روحمان سادهتر به آتش عشق خداوند و مریم قدیس میسوزد. چقدر بارها او در هنگام خواندن تسبیح مرا دید تا نشان دهد علاقهاش و ترجیحش برای این دعا مقدسترین و قدرتمندترین است. آسمان، آسمان نزدیکتر شد و دستیافتنیتر به من بود، بابت تسبیح مقدس. چقدر نعمتها را از سوی تسبیح مقدس دریافت کردم، چه تعداد برکات و نورهای روحانی که تسبیش مقدس برای من فرستادهاست. بسیار سپاسگزار هستم به تسبیح مقدس، بسیار سپاسگذار هستم به ملکهمان و بانوی ما که آن را به ما دادند، آن را به همه بشریت دادند.
میخواهم تو با عشق برای تسبیح مقدس آتش بگیری، میخواهم تو آن را پارسا و شادمان بخوانی، هرگاه که بتوانی بر زانوهایشو به ریزش اشکهای فراوانی از سپاسگزاری به بانوی ما که آن را به همه بشریت داد.
تسبیح مقدس بزرگترین لذت، جایزه و هدیهای است که مریم مقدسه پس از اینکه کلمه گوشت شد به جهان دادهاست. آری! در هر دانهٔ تسبیش یک اشک مادر خداوند خشک میشود و همزمان از او نعمتی جدید دریافت میکنید. هر بار که آن واژههای مبارکتبخشترین، عجیبترین و مقدسترین «سلام مریم پربرکت» را بیان کنید، پرتوی برکت از سوی مریم مقدسه جاری خواهد شد و به روح شما فرود آید.
تسبیح مقدس بخوانید، همچنین همه دعاهایی که او برای تو دادهاست را بخوانید، چون این دعاها شیطان و شياطین رو نابود میکنند و باعث فرار بسیاری از روحها از دستشان و تبدیل شدنشان به نجاتیافتگان میشود.
من بندیکت صلح را برای تو دارم، سلامتمان رو برتو گذاشتهام و وعده حفاظتی دائمی از سوی من داری، برای تو که همیشه اینجا در این مکان مقدس میآیی و همواره به پای بانوی ما هستی تا او را آرام کنی، تو برادرِ منای، تو محافظشدهٔ منای، تو ملکیتِ منای و مثل آنچنان نگهداری و دفاع ازت خواهم کرد. سلام.»
پیغام از سنت ریتا د کاسیا
"-مارکوس... مارکوس مبارکه، من ریتا د کاسیا، خدمتکارِ خداوند و از ماریا سانتیسیما، ریتا از غمها و غمهای خداوند و از خاتون، امروز به شما برکت میدهم و نیز برای همه کسانی که اینجا هستند. عشق را به عذابِ عیسای بیاورید، آنرا بیشتر احترام کنید، آنرا بیشتر تماشا کنید. در جمعهها با خاصیت ویژه به عذابِ عیسای و عبادت از صلیب مقدس توجه داشته باشید. سعی کنید هر جمعه شستشوهای خداوندی ما یحیا مسیح را مدیت کنید، سعی کنید همواره در جمعه غمهای خاتونِ غمزدهها را نیز مدیت کنید. عذابِ کریستوس کتاب مقدسترین است که وجود دارد، در آن درسهایی برای همه مردان و تمام شرایط زندگی هست."
در عذابِ عیسای تمامی شادیم را پیدا کردم و صلح خود را... در عذابِ عیسای همه قوتم را یافتم و عشق خود را... در عذابِ عیسای و از مری تمام تسلیم را یافتهام و شادی خود را..."
شما نیز آنرا پیدا خواهید کرد، اگر هر جمعه به مدیت دردهایشانِ خداوندی ما و از مادر غمزدهها اختصاص دهید، حتی برای حداقل دقایقی."
سعی کنید... سعی کنید در شنبههای بعدازظهر را به خاتونِ غمزدهها تقدیم کنید همانطور که خودش از شما خواسته بود دیروز. این پیامهایی از مادر خداوند را اطاعت کنید و برکت خدا را خواهید داشت، در روحان و زندگیهایتان..."
حقیقتاً به شما میگویم، هر چیزی که در بعدازظهر شنبه هنگام دعا و تعهد به خانم غمیان درخواست کنید، برآورده خواهد شد، با این شرط که مخالف ارادهٔ خدا نباشد و روحهاستان را از او دور نکند. هر چیزی که در بعدازظهر شنبه در دعاهای بعدازظهر شنبه درخواست شود، خانم غمیان به شما خواهد داد و عیسی مسیح پروردگار ما نیز به شما میدهد، زیرا او بیشتر از پیش آرزو دارد تا مدر مقدسش را توسط همه فرزندانش آرام و محبوب ببیند.
این مکان مقدّس است، در اینجا آسمان به زمین میرسد. قدیسان و فرشتگان این مکان را روز و شب پر کردهاند. بیایید و با ما در دعا شرکت کنید تا بتوانیم یکصدا خدا را ستایش کنیم، نام او و نام مدر مقدسش را برکت دهیم و به آنها با عشق ویژه، محبت و تعظیم نگاه داشته باشیم.
حقیقتاً به شما میگویم، هر کس که این مکان را دفاع کند تا روحهاستان دیگران نجات یابد، خود روحش را برای خلاصی پیشبینی کردهاست. من ریتا، شما را دفاع خواهم کرد، همیشه کمک خواهم کرد، بیشتر به من دعا کنید، از من در ۲۲ روز هر ماه و خاصاً از بنیدیتو در ۴ روز هرماه با دعاها یاد بگیرید. در اینروزها بیشتر به ما سخن گویید، به ما دعا کنید، قدمهای تصاویرمان را بیایید تا آنجا برکتها را برای شما پر کنیم... هیچ برکتی از آنجا رد نخواهد شد، دسترسی آزاد و کامل به همه آنها خواهید داشت، چنانکه میتوانید بردارید یا جمعآوری کنید...
حقیقتاً به شما میگویم، من را در پذیرش رنجها و تطبیق با آنها، با آزارها و اندوههای این زندگی تقلید کنید. این زندگی سریع گذشتنی است و درد و رنج برای همیشه نخواهد ماند اگر بدانید چگونه از آنها به نفع خود استفاده کنید تا آنها را پذیرفت که گامهای حقیقی بر لadder مقدس هستند، که شما را به آسمان میرساند.
حالا همهتان را برکتدهیم و صلح آرزوید...
قدیس بندیکت مور
تولد: ۳۱ مارس ۱۵۲۴ در سیسیل، ایتالیا
مرگ: ۴ آوریل ۱۵۸۹ در پالرمو، ایتالیا
جشن مذهبی : ۵ اکتبر
قدیس حامی: آشپزها
قدیس بندیکت OFM (سیسیل، ۳۱ مارس ۱۵۲۴ - پالرمو، ۴ آوریل ۱۵۸۹) (قدیس بندیکت سیاه یا قدیس بندیکت آفریقایی یا قدیس بندیکت مور).
برخی از نسخهها میگویند که او در سیسیل، جنوب ایتالیا، در سال ۱۵۲۴ به دنیا آمده و فرزند خانوادهای فقیر بود و نسل بردههای اتیوپیایی بود.
نسخههایی دیگر میگویند که او یک بردهٔ اسیر شده از شمال آفریقا بودهاست، که در آن زمان در جنوب ایتالیا بسیار رایج بود.
در این صورت، او نسل مورها و نه اتیوپیان خواهد بود.
هر حال، همه میگویند که به دلیل رنگ پوستش لقب «مور» داشت.
او چوپان گوسفندان و کشاورز بود.
در سن ۱۸ سالگی تصمیم گرفتهبود خود را به خدمت خدا تقدیم کند، و در سن ۲۱ ساله یک راهب از برادران کاشف سنت فرانسیسکوس آسیزی او را دعوت کرد که با آنان زندگی کند و پذیرفت.
وی قسم خویشتنداری، اطاعت و پاکدامنی داد و همیشه بر پاهای خود در خیابانها میروید و بدون پوشاک روی زمین خوابید.
کلوستر که قدیس بندیکت در آن زندگی میکرد
او بسیار مورد توجه مردم بود، که خواستار شنیدن مشورهٔاش و درخواست دعا از وی بودند.
با انجام عهد اطاعت خود، پس از 17 سال زندگی میان زاهدان، به عنوان آشپز در دیر منصوب شد.
تقوا، حکمت و قدسیت او برادرانش را وادار کرد تا وی را بهعنوان رئیس مونیخ انتخاب کنند، هرچند که بیسواد بود و یک مرد عادی، زیرا کشیش نشدهبود.
برادران او معتقد بودند که توسط روحالقدس روشن شدهاست، چرا که بسیاری از پیشگوییها کرد.
در پایان دوره تعیینشدهاش بهعنوان رئیس مونیخ، با بسیار خشنودی اما با خوشحالی دوباره فعالیتهایش را در آشپزخانه دیر ادامه داد.
همیشه نگران کسانی بود که فقیرتر از خودش بودند، آنهایی که حتی غذا روزانهشان نبود، و برخی مواد غذایی را از دیر میگرفت، درون لباسش پنهان میکرد و به گرسنگانها در خیابانهای شهرها میرساند.
روایت شدهاست که در یکی از این سفرها، رئیس جدید دیر او را کشف کرد و پرسید,
"چه چیزی زیر پردهت میپنهان داری، برادر بندیکت؟"
و قدیس با خشنودی پاسخ داد, "گلیها، آقای من!" و هنگامی که پرده را باز کرد، گلهای بسیار زیبایی ظاهر شد، نه غذاهایی که رئیس از آن مشکوک بود.
قدیس بندیکت در سن 65 سالگی در تاریخ ۴ آوریل ۱۵۸۹ میلادی در پالمو ایتالیا فوت کرد.
بر در سلول او در دیر سانتا ماریا دی جزوس در پالمو، یک لوح با خطی به زبان ایتالیایی وجود دارد که نشان میدهد این سلول متعلق به قدیس بندیکت بوده و زیر آن تاریخهای ۱۵۲۴-۱۵۸۹ نوشته شدهاست تا سال تولد و مرگ او را مشخص کند.
برخی نویسندگان سال ۱۵۲۶ را بهعنوان سال تولدش ذکر کردهاند، اما راهبان دیر سنت ماریا دی جزوس تاریخ صحیح آن را ۱۵۲۴ میدانند.
هر ساله پس از عید پاک، در شهرک پرتغالی کوال، شهرستان سانتا کامبا داو یک مسیح و جشن به افتخار او برگزار میشود.
روایت دیگر
سال ۱۵۸۹ است. در یک سلول فقیرانه در صومعه فرانسیسکن سانتا ماریا دی جزوس، سه کیلومتر از پالمو، جنوب ایتالیا، مراقب بیمار مردی غیرمتعلم را میبیند که چند حرکت روی تخت آزارش انجام میدهد که دو ماه پیش بر آن قرار گرفته است.
چهرهاش از خستگی ۶۳ سال فعالیتهای apostolیک شدید کمرنگ شده بود، اما در یک لحظه روشن شد. دهانش باز میشود و چشمهایش ثابت و ekstatik میشوند. "پایان است، برادر به آستانهٔ ابدیت عبور میکند," مراقب فکر کرد. و سریعاً برای فراخواندن دیگر راهبان برای دعاهای نهایی برای مردی که در حال مرگ بود، بیرون رفت.
اما بیمار وقتی ekstazi پایان یافت و مراقب بازگشت، به او گفت: " نگران نباشید. روز و ساعت وفاتم را به شما میگویم. من در چهارم آوریل فوت خواهم کرد ".
مراقب پاسخ داد, " تصور کنید، برادر، این خانه چقدر پر خواهد شد!"
زیرا او به خوبی شهرت فوقالعاده قدسیتی آن راهب را میدانست که در همه جا هنگامی که هنوز زنده بود، چنان بزرگ بوده است که نادراً چیزی مانند آن در تاریخ کلیسا یافت میشود.
- " مطمئن باشید هیچکس نخواهد آمد," قدیس به او اطمینان داد. هر دو پیشبینی دقیقاً برآورده شد.
در واقع، روز مرگ و دفنش برای جشن الهی در یک کلیسای روحالقدس در حاشیه پالمو، جمعیت زیادی جمع شده بود، بنابراین هیچکسی به صومعه نرفت.
روز مقرر، قدیس از تسلیات آداب کلیسا بهره برد: اعتراف، قربانی، مرهم آخر و همچنین مبارکدادگی پاپی.
بیمار بر روی تخت نشسته است و به سوی آسمان نگاه میکند تا دعا کند و تماشا کند. او از قدیسهای خود دعوت میکند: سنت فرانسیس آسیسی، میکائیل فرشته بزرگ، و رسولین پطرس و پل.
در یک لحظهای که در طول دعاها رخ داد، پس از دیدار با سنت اورسلا، بندیکت - یعنی نام مرد دیرینگیز است - به صدا بلند میگوید: " روح من را در دست تو قرار دهید، خداوند ". سپس خود را برمیگرداند، چشمهایش را بسته و نفس آخرش را میکشد.
مقدسات: لباسی که بندیکت پوشیده بود
در همان لحظه، نزدیک آنجا، بندیتا ناستاسی، ۱۰ ساله و خاله سنت، یک کبوتر را میبیند که وارد خانه شده است، صدای عمویش را شنید:
- " بندیتا، چیزی از آنجا میخواهی.
- " از جایی که؟ عمو من؟» - دختر پرسش کرد.
- «از آسمان، دخترم» - صدای آشنا تکمیل شد. و کبوتر کوچک ناپدید میشود...
سنت بندیکت سیاه بسیار محبوب ما را بندیکت سان فیلادلفو مینامیدند، زیرا چنین نامی برای محلیت (امروز سن فراتلو) نزدیک مسینا (سیسیل) بود که در سال ۱۵۲۶ متولد شد. او پسر بردههای اتیوپیایی بود که توسط خانواده ماناسری خریداری شده بودند.
میدانیم که سنت یک چوبان بود، سپس تبدیل به زاهد شد. برای اطاعت از فرمان پاپ، بعداً به عنوان برادر غیر روحانی در دیر سانتا ماریا دی جزوس، نزدیک پالرمو، به تریاق فرنسیس پیوست.
آنجا او را یک آشپز معجزهآسا میدانستند، زیرا اغلب فرشتگان از آسمان پایین آمدند تا در تهیه غذاها کمک کنند.
اگرچه بیسواد بود و تنها برادر غیر روحانی بود، چنین هدایایی بودند که با آنها خداوند او را آراسته است، که به عنوان رئیس و استاد نوآموزان دیر انتخاب شد.
پیروی از نمونه پدر سرافیک سنت فرانسیس، بنیانگذارش، تعداد بیشمار معجزات و کارزمانی که توسط سنت بندیکت حتی در حیات خود انجام شدهاند نیز حقیقی fioretti هستند. ذکر همه آنها غیرممکن است. تنها چیزی که برای ما باقی ماندهاست این است که حداقل چند مورد از آنها را یاد کنیم.
درمان سرطان
قبل از سکونت در صومعه سانتا ماریا، بندیکت زندگی زاهدانهای را در نازانا برای هشت سال و در مانکوسا در منطقه پالمرو گذرانده بود.
بنابراین شهرتش به خاطر قدسیتیاش بسیار بالا بود. روزی که از منکوسا عبور میکرد، او را دعوت کردند تا یک زن بیمار در خانهای کوچک ببیند. "من نمی�بم برایش خیلی کاری کنم، زیرا کشیش نیستم. اما میتوانم ویزیت کرده و برایش دعا بکنم," پاسخ داد.
"مرا یاری کنید، برادر!" فریاد زد زن فقیر که توسط سرطان در سینهاش دچار آزار شده بود و این بیماری به سرعت گسترش مییافت. "به خاطر خداوند مرا برکت دهید!"
متاثر از درد زن بیمار و نگرانی خانواده اش، قدیس نزد تخت او نزدیک شد، با همه حاضرین دعا کرد، به زنی که بیمار بود تشویق کرد تا ایمان خود را به خداوند داشته باشد، سپس بر درخواستش علامت صلیب را روی زخم سینهاش کشید. در همان لحظه شفا یافت و تنها یک بافت باقی ماند !
کمی بعد، بندیکت عقبنشینی کرد تا از هرگونه سپاسگزاری یا ستایش فرار کند.
زنده کردن مردگان
یکبار چهار زن از پالمرو - یولالیا، لوکرزیا، فرانچسکا و الئونورا، آخرین آنها با کودکی پنجماهه در آغوشش به صومعه سانتا ماریا آمدند تا قدیس را ببینند.
هنگام بازگشتشان به شهر، هنوز نزدیک صومعه بودند که گاری آنها بر روی کودک افتاد و او در همان لحظه فوت کرد. راهبان برای کمک آمدند، و بندیکت با صحنه دلخراش مادر را دید که جسد بیشکل کوچکش را در آغوش گرفته بود.
بندیکت به آنها نزدیک شده و گفت: «نالیدن بکنید. کودک مرده نیست؛ میتوانید آن را تغذیه کنید.»
اطرافیان فکر کردند که قدیس در حال دیوانگی است. با این حال، همانند زمانی که مادر فرمان او را اجرا کرد، کودک شروع به خنده کردن کرد و همه را شگفتزده ساخت.
واقعه مشابهی برای پسر جان جرج روسو رخ داد. در حالیکه با همسرش و چند نفر از اقوامش مزرعه را میگذراند، گاری که آنها سوار بودند از پل افتاد و کودک زیر آن خرد شد.
«به مادر مقدس اعتماد زیادی داشته باشید. بپریم.» این مراجعه به وساطت مریم معصوم، علاوه بر این، یک ثابت در همه مداخلههای قدیس بندیکت بود.
همه زانو زدند و شروع به دعا کردند؛ سپس کودک چشمان خود را باز کرد و از خواب مرگ بیدار شد.
حتی قبل از اینکه بندیکت تبدیل به یک عابد شود-و ممکن است این اولین معجزهای باشد که توسط قدیس بندیکت انجام شدهاست-کودکی مرده را در حضورش آوردند.
با دل شکسته، قدیس آن جسد بیجان را به بازوی چپ خود گرفت و با دست راستاش علامت صلیب بر پیشانی کوچک یخ زده کرد. پس از اینکه حاضرین پدرمانوس و سلیمه دعا کردند، معجزه قیامت رخ داد!
معجزه گلها
قدیس بندیکت عادت داشت که باقیمانده غذا از مزرعه را در چادرک آشپزخانهاش جمعآوری کند تا بعداً به فقیران تقسیم شود.
یک روز، قدیس با نایبالسلطنه سیسیل، اسقف مارکانتونیو کولونا روبرو شد که توسط شهرت پاکدستیاش جذب شده بود و برای دیدار او آمدهبود. متوجه، مهمان برجسته پرسید بندیکت چرا چیزی را به این قوی نگه میدارد.
فقط چادرک خود را باز کرد و نشان داد... گلها، چنان تازه و بویی که نایبالسلطنه آنها را بر مزار خصوصیاش گذاشت.
ماهیهایی که ظاهر میشوند و نانهایی که تکثیر مییابند
یک بار، ذخایر دیر در پایان رسید. زمستان بود و باران شدید برمیبارید. و روحانیون حتی قادر به بیرون رفتن برای طلب خیریه نبودند.
بندیکت از یک راهب که او را در آشپزخانه یاری میکرد، خواست تا انجیل مقدس را باز کند و آنچه نوشته شدهاست بخواند. پاراگراف زیر خوانده شد: "از زندگی خود نگران نباشید، چه چیزی خواهید خورد یا بدن شما چه پوشاکی خواهد داشت. به پرندگان آسمان بنگرید: آنها نه کشت میکنند، نه برمیدارند، نه در انبار جمعآوری میکنند. و هنوز پدرِ آسمانیشان آنها را تغذیه میکند" (متی ۶:۲۵-۲۶).
با این کلمات روشن شده و تحت تأثیر اعتماد قهرمانانهاش به تقدیر، قدیس شروع کرد. هر قوری، پاتیلو و ظرف بزرگ در دیر را پر از آب کرد. صبح بعد همه آنها مملو از ماهی تازه بودند، بسیاری از آنها زنده.
یک بار دیگر وقتی که بندیکت، رئیس وقت فرایری بود، دستور داد برادر دروازبان، ویتو دا جیرجنتی، نان را به فقیران تقسیم کند. روحانیون دیدند که صف بسیار بزرگ است و چند نانی برای راهبها در پایین سبد ذخیره کردند.
این موضوع به بندیکت رسید که برادر دروازبان را فراخواند تا همه فقیران که نانشان تمام شده بود، برگرداند: "همه چیز در سبد را به فقرا بده - بندیکت فرمان داد - زیرا تقدیر ما را یاری خواهد کرد."
با اطاعت کردن برادر ویتو با حیرتی دید که نان در سبد دیگر تمام نمی�ده؛ چه بیشتر از آن بیرون میآورد، بیشتر ظاهر میشد! !
راهبهای بازگشتیافته
یک بار سه نوآموز تصمیم گرفتند از دیر فرار کنند و به خانه برگردند. در صبح زود، دیوار را بالا رفتند، و در خیابان، وقتی که پیروزی خود برای پردهای جعلی میخواندند، شکلی روبروشان آمد. آن فریر بندیکت بود که پرسید: "شما چرا این ساعت در اینجا هستید؟ به دیر فوراً برگردید!" و از آنها خواست تا بسیار برای پایداری در وظیفهٔ خود دعا کنند.
ماهها بعد، دوباره دچار تشویق فرار میشوند و با احتیاط زیادی از آنجایی که هیچکس چیزی نمی�بند. هنگامی که مجدداً خیابان را به دست آوردند، روبرو فریر بندیکت شدند که بازوهایش را گشاده کرد و گفت: "ایستید! فکر میکنید کجا میروید؟" سه نفر علامتی از خدا برای پایداری تشخیص دادند، از قدیس آمرزش خواسته و وعده دادنند که خطا تکرار نخواهد شد.
" مقدس است، مقدس است". ..
با هر معجزهای که رخ داد، مردم به دروازه صومعه میآمدند و قدیس را تحسین و ستایش کردند. شهرت و احترام او چنان شد که یک بار فرایندی "جسم مسیح" را مختل کرد. در آن موقع فریرها از کاتدرال پالمرو در این فرایند شرکت داشتند.
و قدیس بندیکت برای حمل صلیب فرآیند به سرپرستی فرایندی تعیین شد. هنگامی که چشمهایش را بر مسیح مجروح گذاشت، احساس کرد در عشق خداوند غرق شده است و وارد حالت ekstazi شد . بدن او شروع به حرکت نرم کرد، بدون اینکه پاهایاش حرکتی داشته باشد.
دیدن آن باعث شد مردم با فریاد تحسین برخاستند: "نگاه کنید به قدیس، قدیس!" خطوط فرایندی کاملاً بیترتیب شدند. مسئولان نظم برای مرتب کردن خطها صدا زدند. اما هیچ راهی نبود و فرایند سریعاً دوباره شروع کرد تا کاتدرال...
بدن غیر فاسد
هنگامی که پس از جشنهای روح القدس، مردم متوجه شدند بندیکت مرده و در گورش است، همه به سوی سانتا ماریا دے جِسوس رفتند. قبر در یک مکان با دسترسی دشوار بود و ورود فراوان زائران زندگی فریرها را مختل کرد. و تعدادشان روزبهروز افزایش مییافت، متناسب با گسترش خبر معجزات انجام شده نزدیک گور.
شروع به درخواست باقیماندههای قدیس کردند. لباسهایش و پوشاک تخت خوابش که در آن مرده بود را به نوارها تبدیل کرده بودند. حتی تختخوابیاش و کفش او نیز به قطعات کوچکی کاهش یافتند، با شوقی توسط بازدیدکنندگان مورد اختلاف قرار گرفت.
در ۷ مه ۱۵۹۲، سه سال پس از مرگش، جسد او بدون فساد و بوی خوش فراگیر بود که در یک گورگاه نصب شده در حفرهای باز در دیوار صحن کلیسای سنت مری جیزوس قرار گرفت. اما صحن به زودی تبدیل به یک کاپل شد، با مردم آواز خواندن، دعا کردن و وعدههای خود را انجام میدادند. این برای نوزده سال متوالی بود.
در ۳ اکتبر ۱۶۱۱، با حضور کاردینال دوریا، جسد سنت بندیکت دوباره به یک گورگاه کریستالی عظیم منتقل شد که در کاپلی کنار کلیسای سانتا ماریا د جیزوس خود قرار داشت، در کنوانتی فرانسیسکن قدیمی سه کیلومتر از پالمرو، شهری که حتی قبل از تأیید رسمی توسط کلیسا او را به عنوان قدیسی خود انتخاب کرد در ۱۶۵۲.
سنت بندیکت در سال ۱۷۶۳ توسط کلمنت XIII مبارک اعلام شد و توسط پاپ پیوس VII در ۲۵ مه ۱۸۰۷ تقدیس گردید.
عبادت در برزیل
ایالت باهیا پیشگام پرستش سنت بندیکت در سرزمینهای برزیلی بود.
حتی قبل از تقدیس او، یک برادرکدهای به افتخار او آنجا وجود داشت. در همین زمان، عبادت برای قدیس در مارانیائو ریشه عمیق گرفت.
تصاویر سنت بندیکت حداقل از سال ۱۶۸۰ در اولیندا، رکیف، ایگاراسو (PE)، بلم دو پارا و ریودو ژانیرو شناخته شده بودند.
همینطور بود در سائوپاولو. یک قرن قبل از آنکه توسط کلیسا به عنوان قدیس اعلام شود، او را با این لقب در کلیساها که اعضای برادرکدهٔ شریف نوسا سینورا دو روزاریو دوس هومنس پرتوس (۱۷۰۷) حضور داشتند، عبادت میکردند. و امروز عبادت برای قدیس یک پدیده ملی است. کمبود پاریشها، کاپلها یا حداقل یکی از مزارهای با تصویر قدیس سیاه در سراسر برزیل نیست.
دعا
ای خدا که در سنت بندیکت سیاه،,
آیینهای خود را نشان میدهید,
به کلیسای شما،
مردمان همه ملتها، نژادها و ملل را میخوانید,
به وسیلهٔ شفاعت آنها،,
همهی آنها را که با غسل تعمید فرزندان شما شدهاند،
به عنوان برادران و خواهران واقعی زندگی کنند.
با یاری مسیح، پسر شما، در وحدت روحالقدس.
آمین
تو را ستایش و برکت میدهم، پدرم,
خداوند آسمانها و زمین,
چرا که به کوچکانی،
رازهای پنهان پادشاهی را آشکار کردهاید!
خدمتکار نیک و وفادار، وارد شوید به شادی
یسوع، خداوند شما!!
سینت بندیکت برای ما دعا کن!!
سنت بندیکت سیاه، شفاعتم کنید!!
سینت بندیکت، حامی آشپزها برای ما دعا کن!!
***
به کمپین روزاری ثبت نام کنید
روی لینک زیر کلیک کنید:
www.facebook.com/Apparitiontv/app_160430850678443
در مراسم دعا و لحظه عالی ظاهر شدن شرکت کنید، اطلاعات:
تلفن زیارتگاه: (0XX12) 9701-2427
وبسایت رسمی زیارتگاه ظاهر شدنهای ژاکارئی، برزیل جنوبی: