نیایش به قلب پاکترین یوسف
پرستش سه قلب مقدس متحد از طریق قلب بسیار پاک یوسف مقدس که به ادسون گلوبر در ایتاپیراگا AM، برزیل داده شد
فهرست مطالب
تسبیح هفت غم و شادی سنت جوزف

مریم مقدس: امروز از آسمان بر همه شما بارانی از نعمتهای خدا میباراند. من آمدهام تا به شما نشان دهم که چه نعمتی پروردگار برای آمازون تعیین کردهاست. عیسی و من امروز همراه سنت جوزف آمدهایم، زیرا آرزو داریم هر یک از شمای عشق عمیقی نسبت به دل پاک او داشته باشند. کسانی که با وساطت دل پاک سنت جوزف از خدا درخواست میکنند، همه نعمتها را از جانب من و پسرم عیسی دریافت خواهند کرد. ما متشکریم سنت جوزف برای آنچه برای من و پسرم عیسی کردهاست، برای هر دو ما.
عیسی و من آرزو داریم که علاوه بر تعهد به دلهای مقدس متحد ما، نیز تعهدی نسبت به دل پاک سنت جوزف وجود داشته باشد. همه فرزندان من در سراسر جهان که با دعاهای ویژه و عبادات اول سهشنبه ماه را تقدیر میکنند، توسط دعای هفت غم و شادی از همسر پاک خود سنت جوزف، نعمتهای لازم برای نجات در ساعت مرگشان دریافت خواهند کرد.
شما همه این مأموریت را از پروردگار دریافت کردهاید تا تعهد دل پاک سنت جوزف را به سراسر جهان بپراکندهید. اکنون کامل شدهاست عبادت سهگانه که خداوند آرزو داشت. اکنون تمام آنچه من و پسرم عیسی از زمان ظاهر شدنهای دور آغاز کردیم، انجام شد. اکنون نعمتها فراوان خواهد بود و روحالقدس با قدرت بر روی زمین ریخته میشود. روحالقدس به وسیله این عبادت سهگانه آمازون را با آتش عشق خود سوزاند. آماده باشید تا آنچه من و عیسی از شما درخواست داریم، انجام دهید، فرزندان محبوب. (مریم مقدس در ۲ مه ۱۹۹۷)
ادسون به ما میگوید چه اتفاقی افتاده: فهمیدهام که این دعاهای هفت غم و شادی سنت جوزف باید مانند تسبیح و در طول نه سهشنبه اول ماه خوانده شود. کسانی که این نوا را انجام دهند، باید نزد اعتراف مقدس و قدوس کمونیون نزدیک شوند، آنها را به افتخار دل پاک سنت جوزف تقدیم کنند.
"هر نعمتی که از سنت جوزف درخواست کنید، او حتماً برای شما خواهد داد!"
(سنت تریزا دآویلا)
قراءة التسبیح
بداية
اعترافات الرسل...
آبائنا...
ما را ستایش میکنیم، عزیز یوسف و دل پاکت که توسط پدر خدا انتخاب شد تا پدری نگاهدار مسیح باشد و محافظ کلیسای مقدس.
سلام بر تو یوسف بن داوود...
سلام بر تو یوسف بن داوود، مرد عادل و پاکدامن، حکمت با توست، مبارک هستی میان همه مردان و مبارک است عیسی، میوه مریم، همسر وفادارت. سنت یوسف، پدر شایسته و محافظ مسیح و کلیسای مقدس، برای ما گناهکاران دعا کن و از خدا حکمت الهی را به دست آوریم، اکنون و در ساعت مرگمان. آمین!
ما را ستایش میکنیم، عزیز یوسف و دل پاکت که توسط پسر خدا انتخاب و محبوب شد تا پدر بکره او باشد، کسی که او را در زندگی دنیوی خود اطاعت کرد و احترام گذاشت.
سلام بر تو یوسف بن داوود...
ما را ستایش میکنیم، عزیز سنت یوسف و دل پاکت که توسط روح القدس انتخاب شد تا شریک عادل، پاکدامن و مقدس مریم معصوم باشد.
سلام بر تو یوسف بن داوود...
سبحان پدر...
عیسی، مریم و یوسف، شما را دوست دارم، جانها را نجات دهید!
دل پاک سنت یوسف، محافظ خانواده ما باش!
درد اول و شادی سنت یوسف
مادری الهی مریم معصوم

حالا، منشأ عیسی مسیح چنین بود: مریم مادرش با یوسف نامزد شده و قبل از اینکه به هم برسند، او توسط عمل روحالقدس باردار شد. یوسف همسرش که عادلانه بود و نمی喚هاش علنیاً متهم کند، فکر کرد تا او را پنهانانه رها کند. اما وقتی این خیال در ذهنش شکل گرفت، فرشتهای از خداوند به وی در خواب ظاهر شد و گفت: "یوسف پسر داوود، نترسید مریم همسرت رو بگیر! او یک پسر خواهد زایده که تو نامش را عیسی میگوی. زیرا او قوم خود را از گناهانشان نجات خواهد داد. همه اینها برای انجام آنچه خداوند توسط پیامبر گفته بود رخ داده است: «اینک، دختر جوان باردار شده و پسری به دنیا خواهد آورد. نامش ایمانوئل خواهد بود که معنیاش چنین است: خدا با ما.» وقتی بیدار شد یوسف همانطورکه فرشتهٔ خداوند فرمان داد کرد و همسر خود را پذیرفت. (متی ۱:۱۸-۲۴)
درد سنت جوزف تا زمانی که فرشتهٔ ظاهر شد، بسیار بود: اندازه آن برابر با عشقش به مریم مقدس بود. این صحنه توسط پدران کلیسا متفاوت تفسیر شده است. تفسیری از تردید سنت جوزف که بیشتر مطابقت با واقعیت دارد، همانیست که سنت توماس آکویناس بیان کرده است وقتی توضیح میدهد: یوسف قصد داشت مریم را رها کند نه به خاطر هیچ شک در مورد او بلکه چون به دلیل خویشتنداریاش ترسید زندگی مشترک با چنین قدسیتی. این همین علت بود که فرشته بعداً به وی گفت: نترس!
یوسف خود را کوچک یا حتی بیارزش نسبت به بزرگی راز غیرقابل فهمی میدانست که در مریم تحقق یافته است؛ و با درد بسیار تصمیم گرفت پنهانانه عقبنشینی کند. فرشته نه تنها او را مطمئن کرد که آنچه برای همسرش رخ داده یک کار الهی بوده بلکه به وی گفت که خودش نیز در این راز مأموریت دارد: نام عیسی را بدهد; این عبارت - بر اساس شیوهٔ سخنگویی کتاب مقدس - معنای آن است که پدر قانونی عیسی خواهد بود. شادی از پذیرش وظیفهٔ پدرانگی قلب سنت جوزف را پر کرد.
اے پاکترین همسر مریم مبارک، بزرگوار سنت جوزف! همانند اینکه مرموزیت بیهمتا تجسّم در دل شما باعث درد و اضطراب شد، شادی غیرقابل توضیحی هم برایتان بود وقتی فرشته راز عالی را به شما آشکار کرد.
با این غمتان و این شادیتان از تو میخواهیم که روح ما را اکنون و در آغازی مرگ، با شادی یک مرگ خوب مانند توی بین عیسی و مریم، آرام کن. آمین.
پدرمان...
10x سلام یوسف...
سبحان پدر...
عیسی، مریم و یوسف، من شما را دوست دارم، جانها را نجات دهید!
قلب پاک سنت جوزف، محافظ خانواده ما باشید!
درد دوم و شادی سنت یوسف
تولد عیسی

در آن زمان فرمانی از سوی قیصر آگوستوس ظاهر شد که سرشماری کل سرزمین را امر کرد. این سرشماری پیش از حکومت کیرینو در سوریه انجام گرفت. همه برای ثبت نام رفتند، هر کدام به شهر خود. یوسف نیز از گلیله، از شهر نازارت، به یهودا، به شهر دیوید معروف به بیت لحم رفت، زیرا او از خاندان و خانوادهٔ دیوید بود تا با همسرش مریم که باردار بود، ثبت نام کند. و هنگامیکه آنجا بودند، روزهای آنها تمام شد. و زادهاش را اولین فرزند خود را به دنیا آورد و در پاشنههای بچهپوش پوشید و در یک خزانه گذاشت زیرا برایشان جایی نبود. (لوقا 2:1-7)
راز خداوند انسان شده، در این صحنه متواضع مخفی ماندهاست. یوسف کودک خدایی را تماشا میکند؛ او که عیسی را بسیار دوست دارد، از دیدن وی در این مکان - خوابیده بر خزانه - رنج میبرد و میداند که کلمه پادشاه جهان است. آرزو برای دادن خود به مقابل دستهای تقریباً خالیاش باعث شدهاست تا روح و دل سنت یوسف مانند فشرده شود: آرزو او برای دادن آتش سوزانندهایست، و تمام وجودش در برابر تفاوت بین میل خودش برای دادن و واقعیت ملموس آواز میکشد.
اما یک لحظه هست - ممکن است هنگامیکه کودک عیسی را در بازوهای خود نگهداری کند - که رنج سنت یوسف آرام شده و به نور عمیق تبدیل میشود: دوباره او تسلیم خداوند میشود و با کاملترین شکل، فرمان الهی برای دوست داشتن وی با تمام دلش، تمامی روحش، تمامی وجودش را انجام میدهد. خودش را کاملاً به خدایی سپرده که در بازوهای خود خوابیدهاست. و ممکن است تنها نشانهٔ خارجی این تسلیم باشد که کمی، تا او را بیدار نکند، کودک را نزدیکتر به سینهاش فشار دهد.
ای پدر خوشبخت، سنت جوزف مجدآلود، که برای پدرانگی کلمه انسان شده انتخاب شدی، دردی که وقتی دیدی خداوند کودکی در چنین فقر زاده میشود، به شادی آسمانی تبدیل شد هنگامیکه ملودی فرشتهها را شنید و جلال آن شب بسیار روشن دیده بود.
با این غم شما و با این شادمانی شما، از لطف خدا میخواهیم تا پس از سفر زندگی ما، آوازهای فرشتگان را بشنویم و نور جلالِ سماوی را تجربه کنیم. آمین.
پدرمان...
10x سلام یوسف...
سبحان پدر...
عیسی، مریم و یوسف، من شما را دوست دارم، جانها را نجات دهید!
قلب پاکیزهٔ سنت جوزف، نگهبان خانوادهمان باشید!
سومین غم و شادمانی سنت یوسف
ختنهٔ عیسی

وقتی هشتم روز برای ختنه نوزاد گذشت، به او نام عیسی داده شد، چنانکه فرشته قبل از اینکه در رحم مادرش پدیدار شود، آن را خوانده بود. (لوقا ۲:۲۱)
چقدر غیرقابل بیان شادمانی نزدیکی با مسیح است! او را به نام خود صدا زدن: عیسی! سنت یوسف استادیست که میآموزد چگونه با کلام خداوند زندگی کنیم. باید همیشه خودمان را به این پاتریارک بزرگ توصیه کنیم و از او احترام بگذارید، خصوصاً کسانی که در دعا هستند، زیرا چه کسی قادر است بر ملکه فرشتگان و زمانی که با نوزاد عیسی گذراندهاست فکر کند و برای یوسف سنت که آنها را بسیار کمک کردهاست شکرگزاری نکند؟ هرکس استاد پیدا نمی�دی تا به او درس بخواند، این قدیس بزرگ را بگیرد و در راه گمراه نخواهد شد.
اویِ پرستارِ اطاعتمند از قوانین الهی، سنت یوسف محترم، خون قیمتی که نوزاد ردهنده آن را ختنه کرد، قلبت را زخمی کرده بود، اما نام جیزوس دوباره زندگیاش را برنگشت و دلش را با خوشحالی پر کرد.
با این غم شما و با این شادمانی شما، برای ما بیاورید که پس از اینکه در این دنیا از گناههایمان رها شدهایم، نام جیزوس را در دلهایم و بر لبیما داشته باشیم تا خوشحالی پر کنیم. آمین.
پدرمان...
سلام یوسف...
سبحان پدر...
عیسی، مریم و یوسف، من شما را دوست دارم، جانها را نجات دهید!
قلب پاک سنت جوزف، محافظ خانواده ما باشید!
چهارمین غمی و شادی سنت جوزف
پیشگویی سیمئون

وقتی روزهای تطهیر او مطابق قانون موسی به پایان رسید، آنها او را به اورشلیم بردند تا او را در حضور خدا تقدیم کنند، طبق آنچه در قانون خدا نوشته شده است: هر پسر اول زاده باید برای خدا مقدس شود (خروج ۱۳:۲)؛ و قربانی که توسط قانون خدا تعیین شده است، یک جفت کبوتر یا دو گنجشک جوان. حالا مردی در اورشلیم بود به نام سیمئون. این مرد عادل و پرهیزگار بود و منتظر تسلی اسرائیل بود، و روح القدس در او بود. از طریق روحالقدس برای او آشکار شد که بدون دیدن مسیح خدا نمی�بیند. با تحریک روحالقدس، او به معبد رفت. و وقتی والدین کودک عیسی را تقدیم کردند تا احکام قانون دربارهٔ او انجام شود، او را گرفت و خدا را در این کلمات ستایش کرد: اکنون، خدایم، بنده تو را با صلح برسانید، مطابق قول تو. چرا که چشمهای من نجات تو را دیده است که برای همه مردم آماده کردهاید، به عنوان نور روشن کردن ملل، و برای جلال قوم اسرائیل. پدر و مادر او از آنچه دربارهٔ او گفته شده بود شگفتزده بودند. سیمئون آنها را برکت داد و به مریم مادرش گفت: "این کودک قرار است باعث سقوط و بلند شدن بسیاری مردان در اسرائیل باشد، و یک نشانهای که اختلافات ایجاد میکند، تا فکرهای قلبهای بسیار آشکار شود. و شمشیری روح تو را خواهد زد" (لوقا ۲:۲۲-۳۵)
سیمئون به ما توضیح میدهد که عیسی نشانهای از تضاد، یک علامت و پرچم پیش روی مردان خواهد بود که برای یا علیه آن سخن گویند، و اضافه میکند که رنج فرزند با مادر نزدیک است.
اینجا رنج و درد عیسی و مریم آشکار است. قدیس یوسف با این افشاگری، اسرار صلیب پسر را بهتر میبیند؛ غیرممکن است عمق دردی او را کشف کنیم: آن کسی که همیشه خواسته بود کودک را محافظت کند، که او را با عشق پدری کامل دوست داشت، زیرا - مانند آنچه قدیس پیوس دهم گفتی - پدر بکر عیسی بود، اکنون با نور جدید همه پیشگوییهای عهد قدیم دربارهٔ معانای مسیحی را میفهمد.
صلیب در ذهن، روح و دل یوسف قدیس حک شده است: هیچ مخلوق پس از مریم مقدس مانند او رنج نکشید. همانطور که مریم پسر خود را بر صلیب تقدیم کرد، همینطور یوسف نیز او را تقدیم میکند: این تسلیم بزرگترین عمل سخاوتی است که نشاندهنده آنست که تمام سخاوتمندی عشق وی لازم بود تا به خدا، در قربانی عالی، عیسی و مریم را تقدیم کند، که از زندگی خودش بیشتر دوست داشت.
اوی قدیس وفادار، که همچنین در اسرار خلاصی ما شرکت کردید، یوسف مقدس شریف! اگر پیشگویی سیمئون درباره آنچه عیسی و مریم باید رنج بکشند، برای شما آزار مرگبار بود، آن را نیز با خوشحالی بزرگ برای نجات و قیامت شکوهمند پروردگار که او هم به این موضوع اشاره کرد، پُر میکرد.
از این رنجتان و از این شادیتان، بیاورید تا ما نیز در میان آنانی باشیم که با فضیلتهای عیسی و وساطتی مادر وی مقدس، به شکوه برخاستند. آمین.
پدرمان...
10x سلام یوسف...
جلال و شکر به پدر...
عیسی، مریم و یوسف، من شما را دوست دارم، جانها را نجات دهید!
قلب پاکیزهٔ قدیس یوسف، محافظ خانوادهمان باشید!
پنجمین رنج و شادی قدیس یوسف
فرار به مصر

پس از رفتن جادوگران، فرشتهای از خداوند در خواب به یوسف ظاهر شد و گفت: "برخیز، کودک را بگیر و مادرش را با خود ببرید و به مصر بروید؛ تا زمانی که من شما را آگاه کنم ماند. زیرا هرود قصد کشتن کودک را دارد." یوسف در شب برخاست، کودک را و مادرش را گرفت و به مصر گریخت. او آنجا ماند تا مرگ هرود، بدین گونه بود که آنچه خداوند از طریق پیامبر گفته بود تحقق یافت: من پسرم را از مصر بیرون آوردم (هوشعا ۱۱:۱). وقتی هرود دید که توسط جادوگران فریب خوردهاست، بسیار خشمگین شد و همه کودکان دو ساله و زیر آن در بیتلحم و اطرافش را کشت. مطابق دقیق زمانی که به جادوگران پرسیده بود. سپس پیامبر یرمیا گفت: "صدایی در راما شنیده میشود، گریه و ناله: راخیل برای فرزندانش گریست؛ او آرامشی نمی�دید زیرا آنها نیستند" (یرمیا ۳۱:۱۵)! (متی ۲:۱۳-۱۸)
یوسف و مریم قطعاً در نازارت از خوشبختی آرام انتظار داشتند. خداوند به خانوادهشان آمد تا آنها را با فرح کریسمس، آوازهای فرشتگان، ورود چوپانها و جادوگران پر کند که همه امیدهایشان را تجاوز میکرد. اما سپس، sudden, everything changes, and they are persecuted.
این سختترین آزمونهای غیرمنتظره، پیشبینیناپذیر و ناگوار هستند. فرشتگان صلح اعلام کردهاند، گفتند که پسر خدا آمدهاست تا عشق را به زمین بیاورد، و اینک، sudden, نفرت آزاد میشود. یک نفرت بیرحم، بدون دلیل که مرگ عشق را آرزو دارد. مریم و یوسف اکنون تنها مهاجران ساده نیستند، مهاجرانی که گفته شدهاند از بین رفتهاند، بلکه افراد تعقیبشده هستند، گریزانان، خطرناک در نظر گرفته میشوند. فقط کسانی که زندگی کرده یا هنوز تحت آتش نفرت زنده هستند میتوانند بفهمند چه چیزی را مریم مقدس و یوسف شریف زمانی که بیتلحم را ترک کردند تحمل کردند.
پیش از آن کودک تازه متولد شدهای که مانند دیگران نیست، هیچکس نمیتواند بیتوجه بماند. فکرهای عمیق دلها خودشان را آشکار میکنند و به عشق یا نفرت تبدیل میشوند. هر دو رفتار توسط جادوگران و هیرود نشان داده میشود. جادوگران کودک را پیدا کردند؛ قلبهای آنها فتح شد، همانند فرح عظیم که در دیدن ستارهای احساس کرد که آنها را به مکان دقیقی در بیتلحم هدایت کرده بود جایی که یسوع بود. فرح چیزی نیست جز شعله عشق که در دل کسانی میسوزد که خداوند را پیدا کرده و با طرح او پیوستهاند.
هرود، از سوی دیگر، پادشاه غاصب یک سلطنت دقیق بود که به خاطر آن کودکی که در یک گهواره متولد شده و با یک شاهانهای پوشیده شده بود که نه از این دنیا است، ترسید. وقتی ماجیان را ندیده بازگشتند، خود را گرفتار یک نفرت شیطانی و بیمعنی کرد: احساس میکرد دچار خیانت توسط آن خارجیها شدهاست که به او اطلاع نمی�ی دادهاند در مورد خروجشان. فکر میکرد همهدست است، و اکنون امید پیدا کردن با یقین جایی که رقیبش هست را دارد. بنابراین تصمیم گرفت تا پادشاه یهودیان را سریعترین زمان ممکن از بین ببرد، قبل از اینکه کسی علنی ترجیح او به خودش بدهد.
یوسف و مریم قطعاً زودتر یا دیرتر از آن ریزش خون بیگناه آگاه شدند. خیلی سخت نیست که واکنششان را تصور کنیم. این یک شواهد بود که به همه دیگر اضافه شد. مریم دید چقدر سیمون درست میدید، و چگونه پسرش در واقع با مخالفت مواجه شدهاست. نفرتی که پسریاش تعقیب کرد نوک شمشی است، که عمیقاً وارد قلب او شد. برای یوسف و مریم، فکر اینکه حتی غیرمستقیماً علت مرگ آن بیگناهان باشند باید بر دلهای حساسشان به دردهای همسایهشان سنگین بود. این نتیجه دردی از بله مریم روز اعلامیه بود، و برای یوسف ادامه پذیرش آزادانه و آگاهانه مأموریت همسرش بود.
اگر خداوند عیسی در طول چهل روز بازنشستگی خود در بیابان با حملههای تملق مواجه شد، میتوانیم فکر کنیم که مریم و یوسف را نیز فراموش نکردهاست. تملقات گناه نیستند. خدای آنها را به قدیسان اجازه میدهد تا آنها را نزدیکتر به ارادهاش بیاورد. پس از روزهای طولانی خستگی، محرومیتهای مختلف، ناآرامیها و ترسهایی که روح را لرزاندهاند، یوسف و مریم ممکن است تملقاتی را بشنوند: چرا بله بگوییم؟ چرا همه این راهها را تحمل کنیم؟ چرا از ناتزرات، خانهتان، اموالتان، آرامشتان خارج شوید تا همه این کارها را انجام دهید؟...چندین سؤالی که ذهنهایشان را تحت فشار قرار داد، احتمالاً توسط میراجهای بیابان خسته شده بود.
جوابی که بر لبشان بود آن بود که باید تمام خودشان را بدهند، حتی زندگیاشان برای تحقق طرح خداوند، حتی وقتی رویدادها بیشتر و بیش از پیش گمراهکننده و بدون توضیحات فوری میشد: خدای ما داناتر است. وفادار است و مناسبت دارد! بنابراین میتوانیم نتیجه بگیریم که حتی طوفانها، خارشهای ظاهر شده در راه، عقبماندگیهای غیرمنتظره واقعاً نشان نمی�دهند که مسیری که روی آن قدم گذارید درست نیست. میتوانیم به این باور باشید که خداوند کسی را رها نخواهد کرد و هیچکس را فریب نخواهد داد. زودتر یا دیرتر، او خواهد دانست چگونه خوب از بد بیرون بیاورد، و خواهند دانست چگونه صد برابر آنچه اکنون میگوییم وقتی همه چیز را ترک کنیم تا به دعوتش پیروی کنیم بازگرداند.
ای پناهندهترین نگهبان، خویشاوند نزدیک پسر خدا که در بدن انسان ظاهر شده است، قدیس شریف یوسف! چقدر رنج کشیدید تا فرزند خدای قدرتمند را تغذیه و خدمت کنید، به ویژه هنگام فرار شما با او به مصر! اما چه خوشی بود برای همیشه همان خدا را همراه داشتن و دیدن که خدایان مصر بر زمین فرو ریخته شوند!
از این غمت خود و از این شادی خود، بدست آورید تا گناه جهنم از ما بیرون رانده شود، به ویژه با فرار از مواقع خطرناک، که همه بوتهای عشق دنیایی از دلهای ما فرو ریخته شوند، و تمام وقتمان در خدمت عیسی و مریم صرف شده باشد، و فقط برایشان خوشبخت زندگی کنیم و بمیریم. آمین.
پدر ما...
10x سلام یوسف...
سبحان پدر...
عیسی، مریم و یوسف، من شما را دوست دارم، جانها را نجات دهید!
قلب پاکیزه قدیس یوسف، نگهبان خانواده ما باشید!
ششم غم و شادی قدیس یوسف
بازگشت از مصر

هنگامی که هیرود مرد، فرشته خدا در خواب به یوسف در مصر ظاهر شد و گفت: "برخیزید، فرزند را بگیرید و مادرش را با خود ببرید، و به سرزمین اسرائیل برگردانید، زیرا کسانی که قصد کشتن کودک داشتند، مردهاند." یوسف برخاست، پسر خدا و مادر او را گرفت و به سرزمین اسرائیل رفت. اما وقتی شنید که ارکلائوس در جایگاه پدرش هیرود بر یهودیه حکومت میکند، ترسید تا آنجا نرفت. با هشدار الهی در خواب، به ناحیه گلیل عقبنشینی کرد و در شهر نازارت سکونت گزید، تا آنچه از طریق پیامبران گفته شده بود، تحقق یابد: او را نزارایی خواهند خواند. (مت 2, 19-23)
پس از درد نتوانست به یهوده برود، قدیس یوسف خوشی بازگشت به ناصره را احساس میکند: این خوشی با گذشت زمان رشد میکند، چون روزهای زندگی پنهان مسیح گذشته است. خانهای که توسط عیسی، مریم و یوسف تشکیل شدهاست در همه چیز شبیه به آنهایی از همسایگانشان است؛ زمان در یک جو خانوادهگونه گذر میکند؛ گاهی یوسف کودک را در بازوهای پاکیزهٔ مریم، مادر مبارکه نگاه میکشد. از او خدا که گوشت شد زاده شدهاست و با لبهایش بر روی گوشتی آن کسی که حقیقی خداست و انسان واقعی است بوسههایی شیرین دادهاست. قطعاً قدیس یوسف خود نیز کودک را مراقبت خواهد کرد: قدیس یوسف در تأمین نیازهای نجاتدهنده، کودکی کوچک، پاکی او و معامله با احترام بسیار از اعضای کوچکتر بدن گرانبهایش، تغییر لباسش و دیگر چیزهایی که کودکان به آنها نیاز دارند، شوق زیادی و خوشی نشان داد.
قدیس یوسف با وفاداری ارادهٔ خدا را انجام میدهد. از روایتهای انجیل " توضیح میدهد قدیس خوزهماریا اسکریوا، "میتوانیم شخصیت انسانی بزرگ قدیس یوسف را ببینیم: هیچگاه به ما ظاهر نمیشود مانند یک مرد کوچک یا ترسناک در برابر زندگی؛ برعکس، او میداند چگونه با مشکلات روبرو شود، موقعیتهای دشوار را پشت سر بگذارد و وظایفی که به وی سپرده شدهاست را با مسئولیت و ابتکار انجام دهد. من با روش کلاسیک نمایش قدیس یوسف به عنوان یک مرد پیر موافق نیستم، حتی اگر نیت خوب برای برجسته کردن پاکدامی مریم دائمی باشد. او را جوان، قوی میپنجهام، ممکن است چند سال بیشتر از مادر ما باشید؛ اما در vigor زندگی و قدرت انسانی.
برای زنده ماندن فضیلت پاکدامنی نیازی نیست پیر یا بدون vigor باشند. پاکدامنی از عشق به دنیا میآید; قوت و خوشی جوانی مانع یک عاشقی پاک نمی�بند. جوان بودند قلب و بدن قدیس یوسف وقتی که با مریم ازدواج کرد، زمانی که راز مادرزادی الهیش را شناخت، هنگامی که همراه او زندگی میکرد در احترام برای کامل بودن که خدا قصد داشت به جهان ارائه کند.
ای فرشتهٔ زمین، قدیس یوسف مجید، که با تعجب پر شده بود پادشاه آسمان زیر فرمانهای شما است; اگر خوشی شما در بازگشت او از مصر توسط ترس آرکلاوس اختلال یافته باشد، اما دوباره آرامش داده شد توسط فرشته، شما شادمان ماندید در ناصره با عیسی و مریم.
به این غمت شما و به این خوشی شما، اجازه دهید که دلهای ما از ترسهای بیارزش آزاد شود، تا بتوانیم آرامش ضمیر داشته باشیم، با عیسی و مریم امن زندگی کنیم، و در میان آنها بمیریم. آمین.
پدرمان...
10x سلام یوسف...
سبحان پدر...
عیسی، مریم و یوسف، من شما را دوست دارم، جانها را نجات دهید!
دل پاک سنت جوزف، محافظ خانواده ما باشید!
هفتندین غمی و شادی سنت جوزف
گم شدن کودک عیسی در معبد

والدینش هر سال برای جشن پاسخ به اورشلیم میرفتند. وقتی دوازده ساله بود، مطابق با عادت جشن، به اورشلیم رفتند. پس از بازگشت خانه بعد از جشن، کودک عیسی در اورشلیم باقی ماند و توسط والدینش بیخبر گذاشته شد. فکر کردند که او همراه گروه خود است، یک روز راه طی کرده و بین خویشاوندان و آشنایان جستجو کردند. اما پیدا نکردند، به اورشلیم بازگشتند تا دوباره جستجوی او را شروع کنند. سه روز بعد، او را در معبد یافتند، میان معلمان نشسته بود، گوش میداد و سوالهایی از آنها داشت. همه کسانی که شنیدند، از حکمت پاسخهای او تعجب کردند. وقتی او را دیدند، شگفتزده شدند. مادرش به او گفت: «پسرم، چه کاری کردی برای ما! نگاه کن، پدرت و من تو را با غمی جستجو کردهایم.» اما او به آنها گفت: «چرا مرا جستجوی میکردید؟ آیا نمی�دی که باید در کار پدرم باشیم؟» اما فهمیدن آنچه گفته بودند. سپس همراهشان به ناصره رفت و تحت فرمان آنان قرار گرفت. مادرش همه این چیزها را در دل خود نگه داشت. عیسی نیز رشد کرد، حکمت یافت، و نزد خدا و انسان محبوب شد. (لوقا ۲:۴۱-۵۲)
ما باید در این لحظه با غمی مریم و جوزف به دلیل گم شدن پسرشان اشتراک کنیم. یک غیبت پر از جستجو و ترس، رفتوآمد بینظم: سه روز دردناک که مانند پیشگویی آنها هستند که از گلگوتا تا قیامت میروند. و ناگهان، صدای او را شنیدند: او آنجا است! روح آرام شد و شادی پدید آمد و هیجان جمع شده در طول ساعتهای قبلی بلندتر شد.
در روایت این صحنه، سنت لوک چندین بار در متن - مانند پیشینها - از کلمه «پدران» برای اشاره به مریم مقدس و سنت جوزف استفاده میکند؛ اما این واژه تمام معنا خود را بر لبهای مریم پیدا میکند، وقتی که او به پسرش میگوید: «نگاه کن، پدرت و من تو را با غمی جستجو کردهایم!
پدر: این کلمه به احتمال زیاد کلمهٔ مورد علاقهی سنت یوسف بودهاست؛ چقدر بارها، هنگامی که توسط عیسی فراخوانده میشد، با نگاهی خوشحال و طولانی پاسخ داده است. در واقع، یوسف از عیسی مانند پدری که فرزندش را دوست دارد، عشق میورزید: «او به او همهی بهترین چیزهایی که داشت داد.» یوسف، مراقبت کردن از آن کودک چنانکه دستور شده بود، عیسی را کارگر ساخت: حرفهاش را به وی منتقل کرد. یوسف چگونه بودهاست؟ نگریسهٔ خدا در او چطور عمل کرده تا بتواند وظیفهی رشد پسرخدا در جنبهٔ انسانی را انجام دهد؟
این است که عیسی باید مانند یوسف بود: در شیوه کار، ویژگیهای شخصیت و نحوه سخنگویی. واقعگرایی عیسی، شیوهاش برای نشستن به مائدان و شکستن نان، علاقهٔ او به گفتارهای ملموس با استفاده از مثالهایی از زندگی روزمره، نشاندهندهی کودکی و جوانی وی است؛ بنابراین تعاملاتش با یوسف نیز همینطور بودهاست.
نمونهای برای همهی قداست، شریف سنت یوسف، که بچه عیسی را بدون هیچگونه گناه از دست دادید و در غم به مدت سه روز او را جستجو کردید تا با خوشی بسیار دوباره وی را پیدا کنید؛ آن کسی که زندگی شما بود، در معبد اورشلیم میان معلمان.
توسط این غمی که از جانبتان و این شادی که از سویتان است، ما به شما میگوییم: با دلهایمان بر لبها، قدرت خود را بینابازید تا هرگز عیسی را در گناه جدی از دست ندهیم؛ اما اگر بدبختیاً او را از دست بدهیم، با غم و اندوه مستمر جستجو کنیم تا وی را بهروزرسانی پیدا کردهایم، خصوصا هنگام مرگ ما، برای لذت بردن از وی در آسمان و آنجا همیشه همراه شما سرودهای خداوندانهی رحمتهایش را بخوانید. آمین.
پدرمان...
10x سلام یوسف...
سبحان پدر...
عیسی، مریم و یوسف، من شما را دوست دارم، جانها را نجات دهید!
دل پاک سنت یوسف، نگهبان خانوادهی ما باشید!

دعای نهایی
به تو، ای مقدس یوسف مبارک، در مصیبتهای ما پناه میبریم و پس از درخواست کمک از همسرت بسیار مقدس با اطمینان کامل نیز حفاظتش را طلب میکنیم. توسط آن پیوند مقدس خیرخواهی که شما را به بکرهٔ پاک مادر خدا متحد کرد و با عشق پدرانهای که برای کودک عیسی داشتید، ما به شدت از شما خواستار این هستیم تا نگاهی مهربانی بر میراثی که عیسی مسیح با خونش بدست آورد اندازه کنید و در نیازهایمان با کمک و قدرت خود یاری رسانده باشید.
محافظت کن، ای نگهدارنده پربخش خانواده مقدس، از نسل منتخب عیسی مسیح. بیماری خطا و گناه را از ما دور کنید، ای پدر محبتناک. در مبارزه با قدرت تاریکی یاری رسانید، ای پشتیبان قویترمان، از آسمان. مانند زمانی که زندگی تهدیدهشده کودک عیسی را از مرگ نجات دادید، حالا نیز کلیسای مقدس خدا را از فریب دشمنانش و همه سختیها محافظت کنید. هر یک از ما را با حمایت دائمی خود پشتیبانی کنید تا به دنبال مثال شما و تحت تاثیر کمکتان زندهای نیکوکارانه داشته باشیم، مردهای پارسایی پیدا کنیم و در آسمان خوشبختی ابدی بدست آوریم. آمین!
به یاد دارید، ای همسر پاک بکر مریم، محبوب من محافظتکننده مقدس یوسف، که هرگز شنیده نشدهاست کسی که از حفاظتش درخواست کرده و کمکش را طلب کرد، توسط شما آرام نکرده باشد. با این اطمینان به تو میآیم و خودم را به شدت توصیه میکنم. ای سنت جوزف، دعا من را بشنوید، آنرا پذیرفتنی بپذیرید و پاسخ دهید. آمین!
متن این وبسایت به طور خودکار ترجمه شده است. از هرگونه خطا پوزش میطلبیم و لطفاً به ترجمه انگلیسی مراجعه کنید